آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
ارسلانارسلان، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
اردلاناردلان، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

آوای خوش زندگی

سفر به استانبول برای شرکت در کنفرانس خرداد 94

1394/4/17 11:31
نویسنده : مامان
258 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

niniweblog.com

بقیه عکس ها رو در ادامه مطلب ببینید.

niniweblog.com

از اول سفر تعریف می‌کنم:

اول این که تو فرودگاه یه خانمه بود که روی مانتوش همش عکس گربه های خوشکل بود و تو عاشق مانتوی خانمه شده بودی و ازش چشم برنمی داشتی و هر جا میرفت، دنبالش می رفتی!!

 

niniweblog.com

اینم ساعت و بقیه هدایای ترکیش ایر به آوا خانم!!

 

niniweblog.com

روز اول سفر،  به سرت زده بود که شال بپوشی و به هیچ وجه هم راضی نمیشدی که کنارش بذاری. همه میرن خارج شال و روسریشونو برمیدارن آوا خانم برعکسه!!

 

niniweblog.com

اینجا هم میز قهوه دم در آمفی تاتر دانشگاه ایلدیز، محل برگزاری کنفرانسه.

 

niniweblog.com

niniweblog.com

دوتا دوست پیدا کردی که نمیدونم کجایی بودن، فقط میدونم که خیلی با هم دوست شده بودید و زبون همدیگه رو می‌فهمیدید و اینجا دارید از هم خداحافظی می کنید!!!

ارتباط کلامی بچه هایی که زبانهای مختلفی دارن خیلی موضوع جالبیه، حیف که در زمینه کاری من نیست وگرنه حتما در موردش تحقیقاتی به عمل میاوردم!!

 

niniweblog.com

تصرف کیف کنفرانس مامان توسط آوا!

 

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

سروس کنفرانس در حال عزیمت به رستوران و ذوق آوا به خاطر اتوبوس سواری.

 

niniweblog.com

 

اینجا هم آوا خانم قهر کرده ولی نمیدونم واسه چی؟

 

niniweblog.com

گلهای زیبا، نزدیک اسکله کاپاتش.

 

niniweblog.com

عکس سلفی آوا به وسیله مونوپاد، از چهره آوا میشه تلاش بینهایتش رو برای نگه داشتن دوربین و مونوپاد حس کرد!!

 

niniweblog.com

فروشگاه LCWAKIKI

 

niniweblog.com

قبلا از این که بریم و از آکواریوم استانبول دیدن کنیم ، آوا خانم هوس بستنی کرد و رفتیم بستنی بخوریم. آوا یه نوع بستنی رو به خاطر ظرفش انتخاب کرد که ما مطمین بودیم طعمشو دوست داره و اصرار کردیم که یه مدل دیگه بردار ولی زیر بار نرفت و آخرش همونو انتخاب کرد یه قاشق ازش خورد و زد زیر گریه که بستنیش خوشمزه نیست!!

 

 

اینم ظرف بستنی که هروقت این عکس رو میبینم یاد اونروز آوا میفتم که چقد ما رو اذیت کرد.

 

niniweblog.com

آکواریوم استانبول که برای آوا خیلی جذاب بود.

 

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

میدان تکسیم استانبول

 

niniweblog.com

niniweblog.com

گندم پاشیدن برای کبوترهای میدان تکسیم

 

niniweblog.com

niniweblog.com

سوار برکشتی به سمت جزیره پرنسس

niniweblog.com

niniweblog.com

جزیره پرنسس

 

niniweblog.com

هر رستورانی که میرفتیم اول یه چایی بهمون میدادن و آوا اونجا حسابی چایی‌خور شده بود.

 

niniweblog.com

niniweblog.com

اینم عکس بعضی غذاهایی که اونجا خوردیم و آوا تقریبا با همشون مشکل داشت مخصوصا برنجاشون که به قوا آوا سفید سفید نبود!!

 

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

اینم منوی زنده یه رستوران!!

 

niniweblog.com

وقتی آوا اصرار داره بابا روی پای اون بشینه تا خستگیش در بره!!!

 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)