سفر به استانبول برای شرکت در کنفرانس خرداد 94
بقیه عکس ها رو در ادامه مطلب ببینید.
از اول سفر تعریف میکنم:
اول این که تو فرودگاه یه خانمه بود که روی مانتوش همش عکس گربه های خوشکل بود و تو عاشق مانتوی خانمه شده بودی و ازش چشم برنمی داشتی و هر جا میرفت، دنبالش می رفتی!!
اینم ساعت و بقیه هدایای ترکیش ایر به آوا خانم!!
روز اول سفر، به سرت زده بود که شال بپوشی و به هیچ وجه هم راضی نمیشدی که کنارش بذاری. همه میرن خارج شال و روسریشونو برمیدارن آوا خانم برعکسه!!
اینجا هم میز قهوه دم در آمفی تاتر دانشگاه ایلدیز، محل برگزاری کنفرانسه.
دوتا دوست پیدا کردی که نمیدونم کجایی بودن، فقط میدونم که خیلی با هم دوست شده بودید و زبون همدیگه رو میفهمیدید و اینجا دارید از هم خداحافظی می کنید!!!
ارتباط کلامی بچه هایی که زبانهای مختلفی دارن خیلی موضوع جالبیه، حیف که در زمینه کاری من نیست وگرنه حتما در موردش تحقیقاتی به عمل میاوردم!!
تصرف کیف کنفرانس مامان توسط آوا!
سروس کنفرانس در حال عزیمت به رستوران و ذوق آوا به خاطر اتوبوس سواری.
اینجا هم آوا خانم قهر کرده ولی نمیدونم واسه چی؟
گلهای زیبا، نزدیک اسکله کاپاتش.
عکس سلفی آوا به وسیله مونوپاد، از چهره آوا میشه تلاش بینهایتش رو برای نگه داشتن دوربین و مونوپاد حس کرد!!
فروشگاه LCWAKIKI
قبلا از این که بریم و از آکواریوم استانبول دیدن کنیم ، آوا خانم هوس بستنی کرد و رفتیم بستنی بخوریم. آوا یه نوع بستنی رو به خاطر ظرفش انتخاب کرد که ما مطمین بودیم طعمشو دوست داره و اصرار کردیم که یه مدل دیگه بردار ولی زیر بار نرفت و آخرش همونو انتخاب کرد یه قاشق ازش خورد و زد زیر گریه که بستنیش خوشمزه نیست!!
اینم ظرف بستنی که هروقت این عکس رو میبینم یاد اونروز آوا میفتم که چقد ما رو اذیت کرد.
آکواریوم استانبول که برای آوا خیلی جذاب بود.
میدان تکسیم استانبول
گندم پاشیدن برای کبوترهای میدان تکسیم
سوار برکشتی به سمت جزیره پرنسس
جزیره پرنسس
هر رستورانی که میرفتیم اول یه چایی بهمون میدادن و آوا اونجا حسابی چاییخور شده بود.
اینم عکس بعضی غذاهایی که اونجا خوردیم و آوا تقریبا با همشون مشکل داشت مخصوصا برنجاشون که به قوا آوا سفید سفید نبود!!
اینم منوی زنده یه رستوران!!
وقتی آوا اصرار داره بابا روی پای اون بشینه تا خستگیش در بره!!!